امير علي و امير حسينامير علي و امير حسين، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
حسنا خانمحسنا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 27 روز سن داره

نامه هايي براي ماندگاري

دوباره شیشه شیر

گل پسرهای من، وروجکهای شیطون، قند قندون و نمک نمکدون مامان الهی مامان فدای اون دلهای نازک مثل برگ گلتون بشه. این روزهای ما همچنان می گذرند و ما سجده شکر بر آستانه خدای مهربان می نهیم که اینچنین نعمتهایش را به ما ارزانی می دارد. مریضی امیر حسین همچنان ادامه دارد و گاها دل پیچه که به یکباره او را زمین گیر می کند. بعد هم که در طی این مدت 12 روز هنوز اسهال ادامه دارد. پریشب به حدی حالش بد بود که به آقای پدر می گفت بابا کمرم رو نفس بده (منظورش ماساژ دادن بود) بعد می گه بابا از امام حسین بخواه دل منو خوب بکنه، من رو ببرید پیش آقای دکتر تا خوب بشم. باز هم استفراغ کرد. مجبور شدیم ساعت 9 شب ببریمش بیمارستان. بعد از معاینه به دکتر می گم می خواستم ...
26 آذر 1392

مریضی

روزهای ما همچنین می گذره. دختر طلا حسابی بزرگ شده و مامان رو خیلی اذیت می کنه. توی این مدت بقدری مامان زیر دلش درد می کرد که حتی نمی تونست راه بره. خانم دکتر هم براش یه آمپول تجویز کرد که به سختی پیدا شد و چند تا قرص. الان الحمدلله کمی بهتریم. اسم دختر طلا تا حالا "طناز" انتخاب شده تا ببینم وقتی به دنیا میاد چه اسمی براش ثبت بشه. امیر حسین که بهش میگه آجی حریر، امیر علی میگه من "حسنا" دوست دارم. خلاصه هر کسی یه چیزی می گه. توی هفته گذشته دو تاتون به فاصله 48 ساعت اسهال و استفراغ گرفتید. با حال ناخوش مامان و مریضی شما دو تا حسابی حالم گرفته شد. مجبور شدم یک روز اداره نرم. ماموریتی که مامان در موردش نوشته بود الحمدلله لغو شد و دیگه نمی رم. ت...
20 آذر 1392

شیطون بلاهای مامان

روزی نیست که شما دو گل زیبای هستی لبخند رو به لبمون نیارید. زندگی بر وفق مراد هست و من خدای بزرگ را شاکرم که این آرامش رو به ما عطا کرده است.  موهاتون حسابی بلند شده و اصلا فرصت اینکه با هم بریم کوتاهشون بکنیم رو ندارم. حتما باید خودم همراهتون باشم وگرنه پا توی آرایشگاه نمی زارید. با این وضعیت الان و دختر طلای شیطون اصلا نمی تونم اینکار رو بکنم واسه همین تصمیم دارم تا عید موهاتون رو کوتاه نکنم. از وقتی که دیگه رانندگی نمی کنم هر روز ظهر شما با بابا می آیید دنبال من. وسط راه خوابتون می گیره. امیر حسین مثل عکس بالا می ره پشت شیشه عقب می خوابه و امیر علی روی صندلی عقب می خوابه. این خوابیدن هم به عقل جن نمی رسه. امیر علی قسمت جلوی...
10 آذر 1392

ماجراهاي گذشته

عاشورا و تاسوعاي امسال زياد بيرون نرفتيم. شب تاسوعا حال شما دو تا اصلا خوب نبود و سرفه هاتون روبروز بدتر مي شد واسه همين باز هم مجبور شديم ببريمتون دكتر خودتون. وقتي كه مريض مي شيد حتما بايد پيش دكتر خودتون (آقاي دكتر شركت العباسيه، فوق تخصص بيماريهاي عفوني اطفال) بريد، اگر 100 تا دكتر ديگه بريد خوب نمي شيد. به محض اينكه دكتر شما رو بببينه حالتون خوب مي شه. خلاصه اون دكتر رفتنتون واسه ما با داروها و حق ويزيت دكتر 140 هزار تومان ناقابل آب خورد. از مطب كه بيرون اومديم شما بهونه گرفتيد كه بايد بريم هيئت ها رو ببينيم. مجبور شديم بريم. حدود نيم ساعتي مونديم تا هيئت زنجيرزني پسرخاله كيانوش اومد. پسرخاله كيانوش توي اون هيئت طبل مي زد و پابرهنه هم ب...
5 آذر 1392
1